بزرگترین
اشکال کتاب ”بهترین داستانهای کوتاه
مارکز” تأکید بیمعنا و بیشازاندازهی
مترجم است بر استفاده از اصطلاح ”به
صرافت افتادن”؛ روی اعصاب آدم میرود
گاهی، آنقدر که آدم به صرافت میافتد
کتاب را بگذارد کنار اما مگر مارکز می
گذارد؟
دومین
و آخرین اشکال کتاب این است که داستانهایی
از مارکز که بیشتر ارزش تاریخادبیاتی
دارند تا ارزش ادبی را هم توی کتاب آوردهاند
و از بخت بد همان اوایل کتاب هم هستند،
طوری که آدم گاهی به صرافت میافتد کتاب
را بگذارد کنار اما مگر مارکز میگذارد؟
چند
تا از داستانهای انتخاب شده فراتر از
شاهکارند، زیباییشان در حدی است که آدم
احساس مستی بکند و بدبختی و شور و شعف و
اشتیاق -
همه را با
هم -
از جمله
داستانهای وقتی باد بدبختی بوزد، زیبای
خفته در هواپیما، فقط اومدم یک تلفن بکنم،
نور مثل آب است، رد خون تو بر برف، مرگ
مدام در فراسوی عشق، پیرمرد فرتوت با
بالهای عظیم، زیباترین غریق جهان، کسی
به سرهنگ نامه نمینویسد و تشییع جنازه
مادربزرگ
اگر
مثل من ازدستهی کسانی هستید که مارکز
را تنها در صدسال تنهایی تجربه کردهاید
دعوتتان میکنم به مهمانی مارکز در
مجموعهی
بهترین
داستانهای کوتاه /
گابریل
گارسیا مرکز /
احمد گلشیری
/
95000 ریال /
536 صفحه /
نشر نگاه /
+
بیشتر
بخوانیم (به
ترتیب حروف الفبا)
- آشوب یادها – سعیدی سیرجانی
- اپرای شناور – جان بارت
- ای کوته آستینان – سعیدی سیرجانی
- برخورد نزدیک در نیویورک – رضا براهنی
- ترجمه تنهایی – صفی یزدانیان
- خداحافظ گری کوپر – رومن گاری
- زندگی در پیش رو – رومن کاری
- ضحاک ماردوش – سعیدی سیرجانی
- قلابی – رومن گاری
No comments:
Post a Comment